جدول جو
جدول جو

معنی ریش درآوردن - جستجوی لغت در جدول جو

ریش درآوردن
(کَ دَ)
ریشدار شدن. التحاء. ریش آوردن، پیر و بی مصرف و بی حاصل شدن. از حیز انتفاع افتادن. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ تَ)
دارای ریش شدن. صاحب ریش گشتن. (ناظم الاطباء). خط برآوردن. (آنندراج) :
امیدکه آن نوخط ما ریش برآرد.
بیدل (از آنندراج).
، خوشه دار شدن غله. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ دَ)
ریش آوریدن. التحاء. (یادداشت مؤلف). روییدن ریش بر صورت کسی:
خفته چه باشی به خواب غفلت برخیز
پیش که ریش آوری درم نه و دینار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا